مارک فیشر
مارک فیشر (Mark Fisher): راهنمای جامع فیلسوف رئالیسم کاپیتالیستی و منتقد فرهنگ معاصر
مارک فیشر (Mark Fisher) (۱۹۶۸-۲۰۱۷)، نویسنده، فیلسوف، منتقد فرهنگی و وبلاگنویس بریتانیایی، یکی از تأثیرگذارترین، جسورترین و در عین حال تراژیکترین صداها در حوزه نظریه انتقادی (Critical Theory) در قرن بیست و یکم بود. او با ابداع و رواج مفهوم کلیدی “رئالیسم کاپیتالیستی” (Capitalist Realism)، توانست به شکلی بینظیر، حس فلجکننده و رخوت حاکم بر دوران پس از جنگ سرد را تئوریزه کند و به نسلی که احساس میکرد “هیچ بدیلی وجود ندارد”، زبان و ابزارهای مفهومی برای تحلیل وضعیتش ببخشد. فیشر با نوشتههای قدرتمندش درباره موسیقی، فیلم، سیاست و به ویژه، سلامت روان (Mental Health)، به وجدان بیدار و صدای رسای چپ نو در بریتانیا و سراسر جهان تبدیل شد.
از وبلاگ k-punk تا صحنه جهانی: تولد یک منتقد
مسیر حرفهای مارک فیشر به عنوان یک روشنفکر عمومی، از دنیای دیجیتال و وبلاگنویسی آغاز شد. در اوایل دهه ۲۰۰۰، او وبلاگ افسانهای خود، “k-punk”، را راهاندازی کرد. این وبلاگ به سرعت به یکی از مهمترین و پویاترین مراکز برای گفتگوی انتقادی درباره فرهنگ و سیاست تبدیل شد. “k-punk” فضایی بود که در آن، تحلیل موسیقی پست-پانک و الکترونیک، با نقد فیلمهای علمی-تخیلی، و همه اینها با نظریههای فیلسوفان بزرگی چون دلوز، ژیژک و دریدا در هم میآمیخت. این وبلاگ به فیشر اجازه داد تا صدایی منحصر به فرد و سبکی نوشتاری کاملاً شخصی را توسعه دهد: ترکیبی از دقت آکادمیک، شور و اشتیاق یک طرفدار و خشم سیاسی یک منتقد رادیکال. جامعهای که حول این وبلاگ شکل گرفت، هسته اولیه مخاطبان وفادار او را تشکیل داد.
رئالیسم کاپیتالیستی: “پایان تاریخ” به مثابه یک بیماری
مشهورترین و ماندگارترین سهم فیشر در اندیشه معاصر، کتاب کوتاه اما بسیار قدرتمند او، “رئالیسم کاپیتالیستی: آیا هیچ بدیلی وجود ندارد؟” (Capitalist Realism: Is There No Alternative?) است که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد.
- تعریف رئالیسم کاپیتالیستی: فیشر این مفهوم را به عنوان “این حس فراگیر که سرمایهداری نه تنها تنها سیستم سیاسی و اقتصادی قابل اجراست، بلکه اکنون تصور یک جایگزین منسجم برای آن نیز تقریباً غیرممکن است” تعریف میکند. این به معنای پذیرش فعالانه سرمایهداری نیست، بلکه یک جو ایدئولوژیک نامرئی است که افقهای سیاسی را محدود کرده و این باور را القا میکند که ما به “پایان تاریخ” رسیدهایم. جمله مشهور او در این زمینه این است که امروزه “تصور پایان جهان آسانتر از تصور پایان سرمایهداری است.”
- پیامدها: از دید فیشر، این وضعیت منجر به بوروکراسی بیروح، افزایش بیماریهای روانی و فلج شدن تخیل سیاسی شده است.
شبحشناسی و آیندههای گمشده (Hauntology and Lost Futures)
یکی دیگر از مفاهیم کلیدی که فیشر آن را توسعه داد، “شبحشناسی” (Hauntology) بود. او این اصطلاح را که از فیلسوف فرانسوی، ژاک دریدا، وام گرفته بود، برای توصیف یک حالت فرهنگی خاص در قرن بیست و یکم به کار برد: وضعیتی که در آن، فرهنگ معاصر توسط “آیندههای گمشده” تسخیر شده است. از دید او، فرهنگ قرن بیستم (به ویژه در موسیقی و سینما) سرشار از نگاه به آینده و تصور دنیاهایی متفاوت بود. اما فرهنگ امروز، به جای خلق آیندههای جدید، دائماً در حال بازیافت و تکرار سبکهای گذشته است. این “نوستالژی برای آیندهای که هرگز نیامد”، فرهنگ ما را به پدیدهای شبحگون تبدیل کرده است. این ایده در کتاب مجموعه مقالات او، “اشباح زندگی من” (Ghosts of My Life) به تفصیل بررسی شده است.
سیاست سلامت روان: افسردگی به مثابه یک پدیده اجتماعی
مارک فیشر در طول زندگی خود با افسردگی شدید دست و پنجه نرم میکرد و در نهایت نیز در سال ۲۰۱۷ به زندگی خود پایان داد. اما او با شجاعتی کمنظیر، از “خصوصیسازی” کردن رنج خود سر باز زد. او یکی از اولین و قویترین صداهایی بود که استدلال کرد افسردگی (Depression) و دیگر مشکلات سلامت روان، پدیدههایی صرفاً فردی و بیولوژیکی نیستند، بلکه عمیقاً سیاسی هستند. او در مقاله تأثیرگذارش “چرا نمیتوانید از نوشتن یک مقاله سیاسی دست بردارید؟”، استدلال میکند که چگونه ساختارهای سرمایهداری نئولیبرال (Neoliberal Capitalism) – مانند عدم امنیت شغلی، فشار برای بهرهوری دائمی و بوروکراسی بیمعنا – به طور سیستماتیک به شیوع بیماریهای روانی دامن میزنند.
میراث مارک فیشر: صدایی برای آیندهای که هنوز ممکن است
با وجود مرگ تراژیکش، تأثیر مارک فیشر در سالهای اخیر به طور تصاعدی افزایش یافته است. او به یک متفکر کلیدی برای نسلی تبدیل شده است که به دنبال درک دلایل اضطراب و بنبست سیاسی حاکم بر جهان امروز هستند. میراث او، در ارائه ابزارهایی مفهومی برای نقد وضع موجود و مهمتر از آن، در اصرار امیدوارانهاش بر این است که “هیچ بدیلی وجود ندارد” یک دروغ است و ساختن آیندهای متفاوت، همچنان ممکن است.

